نوشته اصلی توسط
eFahim
سلام دوستان عزیزمن تقریبا ۱۰ ساله بادوران دوستی وازدواج شوهرمو میشناسم تقریبا زندگی خوبی داشتیم وبلاخره مشکلاتیم داشت که مشکلات مالی بود کلا از اینا بگذریم شوهرم یه سال بود همش باگوشیش ور میرفت ومنم حق نداشتم بپرسم کیه چون نمیخواستم از دستش بدم البته گاهیم میپرسیدم قسم میخورد میگفت کاریه بهت خیانت نمیکنم ولی تو این یه سال ۲ بارکتکم زد وچندبار بیرونم کرد ازخونه تادوماه قبل که من یه ماه قهرخونه بابام بودم که به زور بیرونم کرده بود ومنم به زور خودم دوباره برگشتم خونه تا برگشتم ۲ شب خونه بود قول قرار گذاشتیم دیگه دعوانکنیم ومن به خودمو وخدای خودم قول دادم دیگه هرکاری از دستم برمیاد برای زندگیم انجام بدم ولی متاسفانه شوهرمن بعد دوروزبه بهانه کارگفت میرم شیراز و بعد ۴۰ روز بهم زنگ زد برودنبال زندگیت ومن نمیخوامت والان با زنه هست که ازخودش بزرگتره ویه دختردا ره زنه تا همین امشب همش پیام میدم التماسش میکنم برگرد با من اینکارونکن حتی بهش گفتم با اونم باش ولی منو طلاق نده نه تنها جوابم نمیده بلاکم کرده و دو روز قبل بازنه پشت تلفن ۲ تایی گفتن اگه ازدواج کردیم برای عروسیمون دعوت میکنیم الان من خیلی ناراحتم عذاب میکشم نمیدونم برم برای کار طلاق اصلا موندم یه تکه گوشت خونه بابام افتادم یعنی من انقد ارزش نداشتم که اینطوری فرارنکنه یا باهام حرف بزنه و طلاقم بده بعد بره من با این حالم عاشقشم خیلی کمک کنید چیکارکنم